ماموستا گوران، پدر شعر نو کردی
شعر ومتن کردی و فارسی

خانواده پدربزرگش از که بیگ زاده های "میران" بودند از منطقه مریوان به سلیمانیه می آیند و مدتی در منطقه "قره داغ" می مانند. پس از مدت کوتاهی جدش فوت می کند، عبدالله بگ (پدربزرگ گوران) همراه با همه خانواده اش که از برادری کوچکتر، مادر و همسر و فرزندانش تشکیل شده بود به حلبچه می آیند و در آنجا ساکن می شوند زیرا خود را از طایفه جاف به حساب می آورده اند. در آن سفر مادر و برادر عبدالله بگ بر اثر بیماری می میرند و تنها عبدالله بگ، همسر و فرزندان خودش باقی می مانند که عبارت بودند از: مصطفی بگ، نوری بگ، نه¬فی خان، سلیمان بگ، حبیبه خان. نه¬فی خان با مجید بگ فرزند عثمان پاشا و حبیبه خان با یکی از شیخان خانقاه پاوه ازدواج می کنند. از مصطفی بگ و نوری بگ هم فرزندی به جای نمی ماند. اما سلیمان بگ صاحب فرزندانی به نام های علی، شمسه، محمد و عبدالله می شود. علی و شمسه در جوانی فوت کرده اند. محمد هم که به "حه‌مه‌ به‌گه‌ ڕووشه‌" مشهور بوده است دو سال پس از فوت پدرش به قتل می رسد و در این میان تنها عبدالله (ماموستا گوران) باقی می ماند.
"گوران" نزد پدرش قرآن و دوران ابتدایی تحصیلش را سپری می کند. سپس در مسجد پاشا در حلبچه فقیه شده است و حتی مدتی نیز به فقیه عبدالله شناخته شده است. در سال های پایانی جنگ و ابتدای اشغال عراق به دست انگلیس حلبچه خالی از سکنه می شود و مردم این شهر به روستاهای اطراف شهر می روند. خانواده پدری گوران هم در بهار سال 1919 تا پائیز آن سال به سمت "رود بیاره" می روند و تا پائیز همان سال در باغی ساکن می شوند و سپس به حلبچه برمی گردند.
تا زمانی که حلبچه توسط انگلیس اشغال می شود، ماموستا گوران کلاس چهارم ابتدایی را به اتمام رسانده است. در همان سال 1919 سلیمان بگ پدر گوران فوت می کند. در سال 1921 محمد بگ برادر ماموستا گوران با تشویق ها و تحریک های مصطفی سائب و به همراه پسردائی اش به نام عبدالواحد نوری به حوزه علمیه کرکوک می رود اما در همان سال به قتل می رسد. از آن دوران به بعد گوران بی سرپرست می شود و می بایست برای تامین نیازهای زندگی خود و مادرش تحصیل را رها کند. آنگونه که خود می گوید در بین سال های 1922 تا 1925 فقر آنها را بسیار آزار داده است.
"گوران" در سال 1925 برای تدریس در مدرسه حلبچه برای پذیرفته می شود و تا سال 1937 در آنجا مانده است. سپس به منطقه «ئه‌شغاڵ» رفته و به امور راه و ترابری پرداخته است و تا سال 1951 که برای اولین بار دستگیر می شود در آنجا می ماند. ناگفته نماند بین سال های 1937 تا 1951 برای مدت چند سال همراه با چند روشنفکر دیگر کرد به یافا می رود و در ایستگاه رادیوی «شرق نزدیک» به منظور شرکت در مبارزه با فاشیزم بخش کردستان را فعال می کنند.
در سال 1952 از زندان آزاد می شود و به سلیمانیه برمی گردد و در آنجا مسئولیت مدیر مسئول روزنامه «ژین» را به عهده می گیرد. تا ماه سپتامبر سال 1954 به همین کار مشغول است. در سال 1954 برای بار دوم همراه با جمعی از طرفداران صلح در سلیمانیه دستگیر می شود و به یک سال حبس محکوم می شود و علاوه بر آن یک سال هم تحت نظارت پلیس است. مدت حبسش را در سلیمانیه، کرکوک، کوت، بعقوبه و نوگره سلمان می گذراند و سالی را هم که تحت نظارت پلیس بوده است در بدره به سر می برد.
در سال 1956 محکومیت گوران به پایان می رسد و پس از آزادی به بغداد می رود، در آنجا برای مدت کوتاهی در یکی از پروژه های حکومتی ساختمان سازی به عنوان سرکارگر مشغول به کار می شود. پس از مدت کوتاهی در به دستور حکومت بازداشت می شود و در دادگاه کرکوک او را به سه سال حبس یا به آزادی مشروط با وثیقه ای هزار دیناری محکوم می کنند البته به شرطی که در این مدت ساکت بماند و کاری خلاف دستور حکومت انجام ندهد ... "گوران" که وثیقه ای با این مبلغ ندارد دوباره به زندان می رود و تا تاریخ 1/8/1958 و پس از پیروزی انقلاب 14 جولای در زندان می ماند. گوران سه سال حبس خود را در زندان های کرکوک و بعقوبه سپری می کند.
پس از آزادی از زندان به سلیمانیه برمی گردد و پس از آن همراه با هیاتی ملی به کشورهای شوروی، چین و کره سفر می کند. در سال 1959 به عنوان مدیرمسئول نشریه «شفق» مشغول به کار می شود و این نشریه را تحت نام «بیان» منتشر می کند و در اداره اسکان سلیمانیه نیز به طور همزمان و تا سال 1960 کار می کند. در سال 1960 به بهانه ترک بدون دلیل محل خدمت و شرکت در کنگره دوم استادان کرد در شقلاوه از این پست اخراج می شود.
اوایل سال 1962 مشخص می شود که به سرطان معده مبتلا است، در بغداد تحت عمل جراحی قرار می گیرد، اما متاسفانه دیر شده است. پس از آن به مسکو می رود و به مدت سه ماه در بیمارستان کرملین بستری می شود و سپس به عراق برمی گردد. مدت کوتاهی پس از بازگشت به عراق بیماری اش عود می کند، تا سرانجام در ساعت 9.30 دقیقه روز 17 آبان 1341 مصادف با  8/11/1962 دار فانی را وداع می گوید.

برخی از آثار ماموستا گوران عبارتند از: بهشت و یادگار، یادگار کهن، اشک و هنر، طبیعت و درون. در زیر ترجمه یکی از اشعار زیبای وی از طبیعت و درون را با عنوان پائیز می خوانیم:
پاییز
پائیز
پائیز
عروس موی زرد
من غمگین و تو رنجیده
هر دو هم‌دردیم
من اشکم و تو بارانی
من نفسم و تو باد سردی
من اندوه و تو ابر گریانی
پائیز
 پائیز
سینه و گردن عریان
من غمگین و تو رنجیده
هر دو با هم
هرگاه که گلی پژمرده شود
ما می‌گرییم
آنگاه که درختی از ریشه‌اش جدا شود
ما می‌گرییم
پرندگان که کوچ می‌کنند ما می‌گرییم
گریه کن
اشک‌هامان را نزداییم
هرگز
هرگز
پائیز
 پائیز
منبع: دیوان گوران، عبدالله گوران، نشر پانیذ، 1382


نظرات شما عزیزان:

نریمان
ساعت12:56---24 فروردين 1394
خیلی خب است
ممنونiii


چاوان کورد
ساعت11:10---21 اسفند 1392
سلاو ماندوو نه بی به راستی زور جوانه ده س خوش.سه رکه وتوو بی

نگار
ساعت21:01---12 آذر 1391
سلاو به ریز.زؤر سپاس سه ر که و توبی.وب قشنگی داری.به وب من هم سر بزن

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, :: 12:40 :: نويسنده : hevydar

درباره وبلاگ

سلام به تمام هموطنای عزیز ایران!به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم خوشتون بیاد.
نويسندگان